تغیر مسیر یافته از - اثبات خدا
زمان تقریبی مطالعه: 17 دقیقه
 

اثبات وجود خدا





سر سلسله تمام معتقدات دینی ایمان به خداست، در کلمات حضرت امیر هست که فرموده، اول الدین معرفته،پایه دین و ریشه دین خداشناسی است. در قرون جدید در اروپا یک تفکری بوجود آمده است که؛ نه خدا را انکار می‌کنند و نه مسائله اثبات خدا را قابل حل می‌دانند، می‌گویند که بشر نه قادر است وجود خدا را اثبات کند و نه قادر است وجود خدا را نفی کند. اینها هم به منطق الهیون اعتراض می‌کنند و هم به منطق مادیون اعتراض می‌کنند، و می‌گویند که ابزار تحقیق چنین چیزی به بشر داده نشده است، تنها ابزاری که به بشر برای تحقیق داده شده است حواس می‌باشد که با حواس فقط می‌تواند محسوسات را تحقبق کند و کیفیت آنها را بیان کند. ولی ماوراء محسوسات از قلمروی تحقیق بشر خارج است و نمی‌تواند آنها را اثبات کند. در مقابل این افراد الهیون و مادیون قرار گرفته‌اند، که مادیون می‌گویند که اصلا ماوراء الطبیعه‌ای وجود ندارد هر چه هست ماده است، و غیر ماده پوچ می‌باشد. ولی الهیون قائل هستند که؛ علاوه بر ماده ماوراءالطبیعه‌ای هم وجود دارد که به آنها مجردات می‌گویند و افکار کسانی که قائل به ماده محض می‌باشند و یا کسانی که حوزه مدرکات و قلمرو ادراکات انسان را محدود به حواس می‌دانند و می‌گویند که هر چیز غیر محسوس غیر قابل تحقیق است را باطل و غلط می‌داند و راههایی را برای اثبات وجود خدا بیان می‌کنند.


۱ - راههای اثبات خدا



دو راه اساسی برای اثبات وجود خدا ذکر شده است که بعضی از آنها به راههای جزئی تری هم منشعب می‌شود که به ترتیت آنها را یاد آور می‌شویم. ۱- راه درون (فطرت) ۲- راه برون (برهان نظم)

۲ - راه فطرت



برای اثبات وجود خداوند روشهای گوناگونی ذکر شده است که از میان آنها فطری بودن گرایش به مبدا جهان از همه عمومی تر و دلپذیرتر است که بعضی‌ها می‌گویند که پناه بردن و گرایش انسان به هنگام اضطرار به خداوند حاکی از این است که ارتباط با خداوند در انسان وجود دارد و همین فطری بودن اعتقاد به خداوند است.
[۲] جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی قران کریم توحید در قرآن، قم، مرکز نشر اسراء، سال۱۳۸۶، چاپ سوم، ج۲، ص۲۹.


۲.۱ - معنای فطرت


فطرت از ماده فطر در لغت به معنای شکافتنو یا شکافتن از طول، ایجاد و ابداع است..
کلمه فطرت دلالت بر نوع ویژه می‌کند. در قرآن تنها بک بار استعمال شده است و به معنای سرشت خاص و آفرینش ویژه انسان است، و امور فطری، یعنی آنچه که نوع خلقت و آفرینش انسان اقتضای آن را داشته باشد.
[۵] جوادی آملی، عبدالله، فسیر موضوعی قران کریم، ج۱۲، ص۲۴.
غریزه معنوی یا فطرت که از آن به شعور باطن و وجدان اخلاقی هم تعبیر می‌شود، یعنی آنچه را انسان خود می‌یابد و نیاز به فراگیری در مورد آن ندارد.

۲.۲ - فطرت خدا جوی


هر انسانی، که در هر محیط و مقامی و اجتماعی که باشد اگر ذهن او از علوم فلسفی و گفتار خداپرستان و مادی گرایان خالی باشد خود به خود در وجود خود نیرویی احساس می‌کند که آن نیرو به عالم هستی که خودش جزی از اجزائ آن است حکومت می‌کند که از هر موجودی دیگر برتر و در عین حال محکم و منطقی تر است که ما آن را خدا می‌نامیم. این ندای باطنی که انسان را به خدا راهنمایی می‌کند و از هر گونه اوهام خالی است همان فطرت انسان می‌باشد.
پس این فطرت معنوی در وجود هر انسانی هست فقط گاهی حجابهای ظلمانی مانع بروز آن می‌شود و بعثت انبیاء و راهنمائی امامان معصوم (علیه‌السلام) برای رفع این حجابها و رشد فطرت الهی بوده است و گرنه هر انسانی با فطرت پاک توحیدی به دنیا می‌آید. ولی این فطرت بشر متصف به شدت و ضعف می‌شود که بستگی به شرایط گوناگون محیط، تربیت و تبلیغات دارد، یعنی فرمان فطرت در زمانی که افکار گوناگون ذهن انسان را مشغول کرده، با زمانی که ذهن او خالی از هرگونه فکر و اندیشه‌ای است، تفاوت بسیاری پیدا می‌کند. خلاصه آنکه ممکن است در بعضی از شرایط، حکم فطرت مانند فرمان حاکم برکنار شده، هیچ اثری نبخشد. بنابراین زمانی که بشر گرفتار حوادث و جریانات طبیعی و غیر طبیعی می‌شود، و دست او از تمام ابزارهای مادی کوتاه می‌شود دست به سوی کسی دراز می‌کند که قدرتش مافوق تمام قدرتهاست، و به پیشگاه او اظهار عجز می‌کند، و از او می‌خواهد که او را از مهلکه نجات دهد. این نقطه خاص که توجه بشر را به خودجلب می‌کند همان خداست. که بوسیله فطرت به او رو آورده است. که امام حسن عسگری (علیه‌السلام) در معنای الله در بسم الله الرحمن الرحیم فرموده است (الله هو الذی یتاله الیه عند الحوائج و الشدائد کل مخلوق عند انقطاع الرجاء من کل من دونه و تقطع الاسباب من جمیع من سواه)خدا کسی است که هر آفریده‌ای به هنگام نیازها و سختیها وقتی امیدش از غیر او قطع شد و از اسباب طبیعی مایوس شد به او پناهند می‌شود. شخصی به امام صادق (علیه‌السلام) عرض کرد، ‌ای فرزند رسول خدا، خدا را به من معرفی کن؛ زیرا اهل مجادله با من سخن بسیار گفته‌اند و مرا سرگردان کرده‌اند. حضرت فرمودند: آیا تاکنون کشتی سوار شده‌ای؟ گفت آری، فرمود برایت اتفاق افتاده که کشتی دچار سانحه شود و در آنجا نه کشتی دیگر و نه شناگری باشد که تو را نجات دهد؟ عرض کرد آری حضرت فرمود: آیا در آن هنگام احساس نمودی که هم اکنون نیز قدرتی هست که می‌تواند تو را از آن ورطه هولناک نجات دهد؟ گفت آری، فرمود: همان خداست که می‌تواند تو را نجات دهد، آنجا که نجات دهنده‌ای نیست، و به فریاد رسد آنجا که فریادرسی نیست.

۳ - برهان نظم



قرآن مجید می‌گوید:سنریهم آیاتنا فی الآفاق و فی انفسهم حتی یتبین لهم انه الحق او لم یکف بربک انه علی کل شی ء شهیدبه زودی نشانه‌های خود را در اطراف جهان و در درون جانشان به آنها نشان می‌دهیم تا برای آنان آشکار گردد که او حق است آیا کافی نیست که پروردگارت بر همه چیز شاهد و گواه است؟
این برهان از دو طریق قابل بررسی است:

۳.۱ - بررسی برهان از راه خودشناسی


رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرموده است که؛ (هرکس خودش را شناخت خدایش را شناخته است. یکی از شاگردان امام صادق (علیه‌السلام) می‌گوید: از هشام بن حکم (شاگرد امام صادق (علیه‌السلام)) پرسیدم اگر کسی از من پرسید چگونه خدایت را شناختی، به او چه پاسخی دهم؟ هشام گفت: می‌گویم من خداوند (جل جلاله) را بوسیله خودم شناختم؛ زیرا او نزدیک‌ترین چیزها به من است. می‌بینم ساختمان بدنم اجزاء مختلفی دارد که هر کدام با نظم خاصی در جای خود قرار گرفته است. ترکیب این اجراء قطعی و روشن است. آفرینش آنها متین و دقیق است و انواع و اقسام نقاشی‌ها در آن بکار رفته است. می‌بینم برای من حواس مختلف و اعضاء گوناگونی از قبیل چشم و گوش شامه و ذائقه ایجاد شده است و عقل همه عاقلان محال می‌داند که ترکیب منظمی بدون ناظم و نقشه دقیقی بدون نقاش بوجود آید از این راه پی بردم که نظام وجودم و نقاشی بدنم از این قانون مستثنی نیست و نیازمند به آفریدگار است. دانشمندان برای شناسی خصوصیات انسان علومی را پایه گذاری کرده و توانسته‌اند به گوشه‌ای از اسرار آن آگاه گردند؛ زیرا در هر عضوی از اعضاء انسان یک جهان اسرار توحید نهفته است.

۳.۲ - بررسی برهان از راه آفاق


(با توجه کردن به اطراف خودمان از زمین و آسمان و نظمی که در آنها است به خداوند پی ببریم) با یک نگاه ساده به جهانی که در آن زندگی می‌کنیم به این حقیقت می‌رسیم که جهان هستی اتفاقی نیست، بلکه تمام پدیده‌ها با یک نظم خاصی به سوی مقصد معینی در حرکتند.
[۱۳] مکارم شیرازی ناصر، ۵۰درس اصول عقاید برای جوانان، قم، موسسه مطبوعاتی هدف، سال۱۳۷۰ش، ص۴۰.
عطاء بن ابی ریاح می‌گوید: روزی نزد عایشه رفتم، از او پرسیدم، شگفت انگیزترین چیزی که در عمرت از پیامبر اسلام، دیدی چه بود. گفت تمام کار پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) شگفت انگیز بود. ولی از همه عجیبتر اینکه: شبی از شبها که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در منزل من بود به استراحت پرداخت، هنوز آرام نگرفته بود، از جا برخاست و لباس پوشید و وضو گرفت و به نماز ایستاد و آن قدر در حال نماز و در جذبه خاص الهی اشک ریخت، که جلو لباسش از اشک چشمش تر شد، سپس سر به سجده نهاد، و چندان گریست که زمین از اشک چشمش تر شد و هم چنان تا طلوع صبح منقلب و گریان بود، هنگامی که"بلال" او را به نماز صبح خواند، پیامبر را گریان دید. عرض کرد چرا چنین گریانید؟ شما که مشمول لطف خدا هستید؟
فرمود: افلا اکون لله عبدا شکورا آیا نباید بنده شکرگزار خدا باشم!! چرا نگریم! خداوند در شبی که گذشت، آیات تکان دهنده‌ای بر من نازل کرده است و سپس شروع بخواندن پنج آیه آل عمران ) نمود. که خداوند فرموده: همانها که خدا را در حال ایستاده و نشسته، و آن گاه که بر پهلو خوابیده‌اند، یاد می‌کنند و در اسرار آفرینش آسمانها و زمین می‌اندیشند (و می‌گویند: ) بارالها! اینها را بیهوده نیافریده‌ای! منزهی تو! ما را از عذاب آتش، نگاه دار!
و در پایان فرمود:ویل لمن قراها و لم یتفکر فیها وای به حال آن کس که آنها را بخواند و در آنها نیندیشد. جمله اخیر که افراد را با تاکید فراوان به تفکر هنگام تلاوت این آیات امر می‌کند، در روایات متعددی به عبارات گوناگون نقل شده است.
از حضرت علی (علیه‌السلام) در کتاب نهج البلاغه چنین روایت کرده‌اند که فرموده است: (اگر اندیشه ات را به کار گیری تا به راز آفرینش پی برده باشی، دلائل روشن به تو خواهند گفت که آفریننده مورچه کوچک همان آفریدگار درخت بزرگ خرماست، به جهت دقتی که جدا جدا در آفرینش هر چیزی به کار رفته و اختلافات و تفاوت‌های پیچیده‌ای که در خلقت هر پدیده حیاتی نهفته است. همه موجودات سنگین و سبک، بزرگ و کوچک، نیرومند و ضعیف، در اصول حیات و هستی یکسانند، و خلقت آسمان و هوا و بادها و آب یکی است. پس اندیشه کن در آفتاب و ماه، و درخت و گیاه، و آب و سنگ، و اختلاف شب و روز، و جوشش دریاها، و فراوانی کوه‌ها، و بلندای قله‌ها، و گوناگونی لغت‌ها، و تفاوت زبان‌ها، که نشانه‌های روشن پروردگارند. پس وای بر آن کس که تقدیر کننده را نپذیرد، و تدبیر کننده را انکار کند. گمان کردند که چون گیاهانند و زارعی ندارند، و اختلاف صورت هایشان را سازنده‌ای نیست، برچه ادعا می‌کنند! حجت و دلیلی ندارند، و بر آنچه در سر می‌پرورانند تحقیقی نمی‌کنند، آیا ممکن است ساختمانی بدون سازنده، یا جنایتی بدون جنایتکار باشد.)
[۱۷] دشتی محمد، ترجمه نهج البلاغه، قم، انتشارات مشهور، سال ۱۳۷۹ش، چاپ اول، خطبه ۱۸۵، ص۳۵۹و۳۶۱، .


۴ - نظریه فرقهای اسلامی



مسلمانان همگی در وجود خدا اتفاق نظر دارند ولی دیدشان نسبت به خدا فرق می‌کند.

۴.۱ - عدم روئیت خدا


عده‌ای از مسلمانان خدا را اصلا قابل رویت نمی‌دانند و عده‌ای خداوند را قابل روئیت می‌دانند. کسانی که خداوند را قابل رویت نمی‌داند فرقه حقه شیعه است که می‌گوید که خداوند را نمی‌توان در دنیا و آخرت به چشم ظاهری دید. ادله‌ای هم برای این عقیده آورده‌اند که برمی شمریم:
۱- روئیت زمانی صحیح است که شی در مقابل یا در حکم مقابل باشد؛ مانند صورت در آینه و این هم در اشیاء جهت دار تحقق می‌یابد اما خداوند هم منزه از آن است.
۲- روئیت تحقق نمی‌یابد مگر با انعکاس اشعه از شئ مرئی به اجهزه چشم و این هم لازمه اش این است که خداوند جسم و دارای ابعاد باشد.
۳- دیدن با چشم نوعی اشاره با حدقه است به سوی شئ است که در واقع اشاره حسی است و اشاره حسی تحقق نمی‌یابد مگر اینکه مشارالیه حسی باشد، در حالی که خداوند منزه از جسم و جهت است.
۴- همانا روئیت یا به تمام ذات است یا به بعضی از آن. بنابر اولی لازم می‌آید که مرئی محدود باشد و بنابر دومی لازم است که مرکب و دارای اجزا باشد و همه اینها برای خداوند محال است.
[۱۸] سبحانی، جعفر، محاضرات فی الالهیات، تلخیص علی ربانی، قم، موسسه‌ای امام صادق، تاریخ ۱۴۲۵ه، طبع۶، ص۱۴۴.



۴.۲ - جواز روئیت


عده‌ای معتقدند که خداوند قابل رویت است و می‌شود او را دید و برای اثبات ادعای خود به آیات زیر تمسک می‌کنند که خداوند می‌فرماید (آری) در آن روز صورتهایی شاداب و مسرور است، و به پروردگارش می‌نگرند! استدلال می‌کنند که نظر در لغت به معنی انتظار و بدون صله استعمال می‌شود و با فی به معنای رافت و با لام استعمال می‌شود و به معنای رویة با الی استعمال می‌شود پس نظرهم در این آیه که با الی متعدی شده است به معنای روئیت می‌باشد.
جواب این استدلال این است که با تامل در آیه و آیات بعداز آن فهمیده می‌شود که مراد از نظر در آیه توقع وانتظار است نه روئیت.
[۲۰] سبحانی، جعفر، محاضرات فی الالهیات، ص۱۴۶و۱۴۷.


۴.۳ - تجسیم خداوند


گروهی برای خداوند متعال صفاتی همچون صفات ممکنات قائل شدند و او را تا سرحد جسم و جسمانیات تنزل داده و برای او شکل و قیافه و دست و پا و موهای مجعد و درهم پیچیده و به طریق اولی مکان و زمان، قائل شده‌اند. گروهی او را در دنیا قابل مشاهده می‌دانند و گروهی او را فقط در آخرت به این صفت ممکنات متصف می‌کنند.
محقق دوانی که از بزرگان فلاسفه است ـ طبق نقل بحارالانوار ـ می‌گوید: گروهی از اهل تشبیه، خدا را حقیقتا جسم می‌دانند، بعضی او را مرکب از گوشت و خون و برخی او را نور درخشان مانند شمش نقره‌ای سفیدگون که طولش هفت وجب با وجب خویش است و جمعی او را به صورت انسان و گروهی به صورت جوانی «امرد» با موهای پیچیده و مجعد و بعضی او را به صورت پیرمردی با موهای سیاه و سفید، برخی او را جسمی ـ نه همانند اجسام دیگر ـ می‌دانند و بعضی عقاید دیگری از این گونه اعتقادهای باطل و بی پایه و کودکانه ابراز داشتند.
مجسمه و مشبهه گمان کردند که برای خداوند سبحان مثل انسان دو چشم و دست هست، و شهرستانی گفته که مشبهه و حشویه برای پروردگار خود دست دادن و مصافحه کردن را جایز می‌دانند، و مسلمانان مخلص زمانی که به درجه‌ای از زهد و تقوی می‌رسند با خداوند متعال در دنیا و آخرت معانقه می‌کنند. تشبیه و تجسیم به حسب و عقل و نقل باطل است.
[۲۲] سبحانی، جعفر، محاضرات فی الالهیات، ص۱۳۱و۱۳۲.
عده‌ای از اشاعره و غیرایشان معتقد هستند که خداوند دارای دست و مکان است، و تاویل بعضی از آیات را به خدا واگذار می‌کنند، که شهرستانی در این رابطه گفته: جماعتی از سلفیون صفات خبریه مثل دست و صورت داشتن را برای خدا اثبات می‌کنند و تاویل نمی‌کنند. مانندقول خداوند که می‌فرماید (خداوند بخشنده بر عرش مسلط است) و در جای دیگر می‌فرماید: لما خلقت بیدی (مخلوقی که با قدرت خود او را آفریدم) و می‌گویند ما نمی‌توانیم این آیات را تفسیر کنیم بلکه تکلیف ما این است که ما اعتقاد داشته باشیم که فقط خداوند شریک ندارد.
[۲۵] سبحانی، جعفر، محاضرات فی الالهیات، ص۱۴۸.


۴.۴ - تفویض


ایشان کسانی هستند که اعتقاد دارند به اینکه افعال بشر به خودشان واگذار شده است و در خلق افعال و ایجاد آن مستقل هستند، بطوریکه افعال انسان ربطی به خالق بشر ندارد. معتزله از فرق اسلامی به این عقیده گرایش دارد. و ایشان به خاطر تحفظ عدل خدا در بین بندگانش به این عقیده پناه برده‌اند و گمان کرده‌اند که اگر این اعتقاد را داشته باشند به نفع عدل خداوند است و بشر مسئول فعل و عملش است؛ در حالیکه فرار از این بمنزله فرار از باران به زیر ناودان است، اگرچه معتزله در توصیف پروردگار به عدل توقف کرده‌اند. ولی ایشان در مورد توحید به اشتباه رفتند و انسان را مقابل خالق بزرگ خود قرار می‌دهند، پس این توصیف خداوند به عدل که انسان را در ردیف مشرکین قرار می‌دهداعتقادی باطل است. به خاطر این است که اشاعره برخلاف معتزله و امامیه معتقد هستند که افعال انسان افعال خداوند هست بدون مباشرت و بدون سبب، چنانکه امامیه برخلاف معتزله و اشاعره اعتقاد دارند که افعال ما فعل خداوند است، که بعضی از افعال بشر بتسبب خدا می‌شود و بعضی آنها با مباشرت او.
[۲۶] سبحانی، جعفر، الالهیات. قم، موسسه امام صادق، بی تا، ج۲، ص۵۷و۵۸.


۴.۵ - جبر


مجبره منسوب به جهم بن صفوان است. جهم در چند مورد تنها ماننده که یکی از آنها این است که می‌گوید در حقیقت فعلی برای انسان نیست همه آنها از خداوند می‌باشد، نسبتش به انسان از باب مجاز است، همانطور که می‌گویند درخت حرکت کرد، و خورشید زوال کرد. شهرستانی از ایشان نقل کرده که می‌گویند: انسان قادر بر کاری نیست و بر استطاعت هم قادر نیست بلکه انسان در افعالش مجبور است و هیچ قدرت و اختیار و اراده‌ای ندارند، همانا خداوند تبارک و تعالی افعالش را خلق کرده همانطور که برای سایر جمادات خلق کرده است... و اگر جبر ثابت شود در تیجه تکلیف هم جبری می‌شود. شکی در بطلان این مذهب نیست چون باعث می‌شود که تکلیف و وعد و عقاب و وعید و ثواب باطل شود. در این صورت ارسال انبیاء و رسل و فرستادن کتاب لغو می‌باشد.
[۲۷] سبحانی، جعفر، محاضرات فی الالهیات، ص۱۹۲.


۵ - پانویس


 
۱. امام علی علیه‌السلام، نهج البلاغه، ص۲، خطبه۱.    
۲. جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی قران کریم توحید در قرآن، قم، مرکز نشر اسراء، سال۱۳۸۶، چاپ سوم، ج۲، ص۲۹.
۳. ابن منظور، محمد ابن مکرم، لسان العرب، ج۵، ص۵۵.    
۴. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القران، بیروت، ناشر:دارالعلم الدار الشامیة، سال ۱۴۱۲، چاپ اول، ج۱، ص۶۴۰    
۵. جوادی آملی، عبدالله، فسیر موضوعی قران کریم، ج۱۲، ص۲۴.
۶. مکارم شیرازی، ناصر، آفریدگار جهان، قم، انتشارات مدرسة الامام علی بن ابی طالب (علیه‌السلام)، سال۱۳۷۹، ص۳۵.    
۷. مکارم شیرازی، ناصر، آفریدگار جهان، قم، انتشارات مدرسة الامام علی بن ابی طالب (علیه‌السلام)، سال۱۳۷۹ص ۳۵، ۳۶.    
۸. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، لبنان بیروت، مؤسسة الوفاء، ۱۴۰۴ق، ج۹۲، ص۲۳۲.    
۹. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، لبنان بیروت، مؤسسة الوفاء، ۱۴۰۴ق، ج۳، ص۴۱.    
۱۰. فصلت/سوره۴۱، آیه۵۳.    
۱۱. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، لبنان بیروت، مؤسسة الوفاء، ۱۴۰۴ق، ج۲، ص۳۲.    
۱۲. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، لبنان بیروت، مؤسسة الوفاء، ۱۴۰۴ق، ج۳، ص۴۹.    
۱۳. مکارم شیرازی ناصر، ۵۰درس اصول عقاید برای جوانان، قم، موسسه مطبوعاتی هدف، سال۱۳۷۰ش، ص۴۰.
۱۴. آل عمران/سوره۳، آیه۱۹۱ تا۱۹۵.    
۱۵. مکارم‌شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ۳، ص ۲۵۰    
۱۶. امام علی علیه‌السلام، نهج البلاغه، ص۱۸۲، خطبه ۱۸۵.    
۱۷. دشتی محمد، ترجمه نهج البلاغه، قم، انتشارات مشهور، سال ۱۳۷۹ش، چاپ اول، خطبه ۱۸۵، ص۳۵۹و۳۶۱، .
۱۸. سبحانی، جعفر، محاضرات فی الالهیات، تلخیص علی ربانی، قم، موسسه‌ای امام صادق، تاریخ ۱۴۲۵ه، طبع۶، ص۱۴۴.
۱۹. قیامت/سوره۷۵، آیه۲۲و۲۳.    
۲۰. سبحانی، جعفر، محاضرات فی الالهیات، ص۱۴۶و۱۴۷.
۲۱. مکارم شیرازی، ناصر، پیام امام، تهران، دارالکتب اسلامی، سال۱۳۷۵، نوبت اول، ج۱ ص۱۰۶و۱۰۷.    
۲۲. سبحانی، جعفر، محاضرات فی الالهیات، ص۱۳۱و۱۳۲.
۲۳. طه/سوره۲۰، آیه۵.    
۲۴. ص/سوره۳۸، آیه۷۵.    
۲۵. سبحانی، جعفر، محاضرات فی الالهیات، ص۱۴۸.
۲۶. سبحانی، جعفر، الالهیات. قم، موسسه امام صادق، بی تا، ج۲، ص۵۷و۵۸.
۲۷. سبحانی، جعفر، محاضرات فی الالهیات، ص۱۹۲.


۶ - منبع



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «اثبات وجود خدا»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۴/۱۲/۲۳    






آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.